شنبه ۳ آذر ۱۳۸۶ - ۱۹:۰۳
۰ نفر

سخت‌ترین کار جهان در دستان لطیف‌ترین آدم‌‌های جهان

دادگاه، دادسرا، پلیس آگاهی، کلانتری، اورژانس، سازمان امداد و نجات هلال احمر، اداره مبارزه با مواد مخدر، بازپرسی ویژه قتل، سازمان زندان‌ها و اقدامات تامینی، اداره مبارزه با جرائم جنایی پلیس و... این فهرست را می‌شود تا انتهای صفحه همین‌طور ادامه داد و نوشت؛ اینها تنها قسمتی از حوزه‌های فعالیت دختران حادثه‌جوست؛ دختران پرانرژی‌ای که در یکی از سخت‌ترین و در عین حال پرخواننده‌ترین صفحات روزنامه‌ها قلم می‌زنند؛ در صفحات حوادث و...
این خبرنگاران جسور و بی‌باک در سراسر دنیا، قهرمان اصلی صدها و هزاران داستان‌ و فیلم جنایی‌ای هستند که تم اصلی آن جدال نابرابر و پیگیر یک روزنامه‌نگار با جنایتکاران و تبهکاران، پلیس‌های فاسد و سیستم نادرست قضائی است؛ ماجرایی نفس‌گیر که سرانجام با گشودن گره کور ماجرا به دست یک خبرنگار به پایان می‌رسد.

دختران حادثه‌جوی ایرانی اگرچه تفاوت‌هایی با شخصیت‌های اصلی فیلم‌های جنایی سینمایی دارند، اما در یک نقطه با تمام آنها مشترکند؛ جسارت و شجاعتی که آنها را از دیگر خبرنگاران متمایز می‌کند؛ آنها حالا توانسته‌اند در این رشته خشن و بی‌رحم از روزنامه‌نگاری، پرتعدادتر از مردان ظاهر شوند.

سحرگاه‌های غمگین من و حادثه

خیلی سخت است همان اول صبح را با یک جنایت آغاز کنی؛ با یک سرقت مسلحانه خونین؛ با یک قتل عام خانوادگی یا حتی یک آتش‌سوزی مرگبار. اما سحرگاه‌های بسیاری از روزها برای دختران حادثه‌جو این‌گونه آغاز می‌شود.

آنها سحرگاه بسیاری از روزها با تماس تلفنی مراکز اطلاع‌رسانی پلیس، دادسراها و... از خواب بیدار می‌شوند تا حادثه‌ای تلخ به آنها اطلاع داده شود و در این شرایط، تنها فرصتی اندک دارند تا خودشان را به صحنه برسانند؛ صحنه‌هایی گاه چنان وحشتناک که تا مدت‌ها در ذهن آنها باقی می‌ماند.

«غمگین‌ترین صبح زندگی کاری‌ام، صبح روز بعد از ‌آتش‌سوزی وحشتناک در مسجد ارک تهران بود؛ خاطره‌ای‌ که هنوز هم از یادآوری‌اش، غم سراسر وجودم را می‌گیرد. آن روز وقتی برای پیگیری خبر آتش‌سوزی مسجد ارک به آنجا رفتم، هنوز آثاری از حادثه تلخ برجای مانده بود. با دیدن ضجه‌های تلخ خانواده‌های جان‌باختگان، انگار عزیزترین کسانم را از دست داده‌ باشم؛ گریه‌ام گرفته بود. بارها در کتاب‌های آموزشی خوانده بودم‌ که وظیفه من تنها اطلاع دادن به خوانندگانم است. خوانده بودم که من فقط باید یک ناظر صحنه باشم تا بتوانم آن را برای خواننده‌ام بنویسم اما انگار اشک‌هایم این کتاب‌ها را نخوانده بودند. آن روز ساعت‌ها گریه کردم. غم‌ام وقتی بیشتر شد که برای پیگیری حادثه به پزشکی قانونی رفتم. در آنجا مادرانی را دیدم که دنبال اجساد فرزندان‌شان می‌گشتند. این خاطره تلخ و آن صبح غم‌انگیز، هیچ‌گاه از ذهنم پاک نمی‌شود.»

اینها را آزاده مختاری - خبرنگار حوادث روزنامه همشهری- می‌گوید. او که 4سالی هست در صفحه حوادث همشهری کار می‌کند، حالا خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از کار کردن در این رشته روزنامه‌نگاری را دارد؛ حوادث غمگینی از ماجرای بیجه پاکدشتی گرفته تا انفجار قطار در نیشابور، دادگاه‌های تلخ قتل و...

«اما همیشه ماجراها تلخ نیست. نمی‌دانید اینکه شاهد باشید خانواده یک مقتول، پای چوبه دار از قصاص قاتل فرزندشان می‌گذرند، چه لذتی دارد. تا نباشی، نمی‌توانی لذتی را که موقع تهیه خبراز اهدای اعضای یک مرگ مغزی و بخشش زندگی به چند انسان دیگر به تو دست می‌دهد، بفهمی و همین لذت‌ها و خاطرات شیرین است که بچه‌ها را در این رشته نگه می‌دارد.»

برای میترا خلعتبری - خبرنگار حوادث روزنامه اعتماد ملی- حادثه سقوط هواپیمای سی130 یکی از وحشتناک‌ترین و غم‌انگیزترین حوادثی بوده که از نزدیک شاهد آن بوده است؛ «در این حادثه، هواپیمای حامل خبرنگاران سقوط کرده بود و بسیاری از جان‌باختگان دوستان و همکاران‌مان بودند. در آن بعد از ظهر غمگین، وقتی به سرعت خودمان را به محل حادثه رساندیم، انگار در لابه‌لای اجساد هواپیما به دنبال شنیدن دروغی بزرگ می‌گشتیم؛ اینکه کسی بگوید همه‌چیز تنها یک خواب تلخ بوده است. اما واقعیت جور دیگری رقم خورده بود؛ آنها پر کشیده و از پیش ما رفته بودند. آن روز تنها روزی بود که از حوادث‌نویسی به شدت بدم آمد؛  از اینکه باید صحنه‌ها را با چشم خودم می‌دیدم؛ صحنه‌های رفتن تعدادی از همکاران و صمیمی‌ترین دوستانم را...».

خلعتبری اگرچه خاطرات تلخی را از حوادث مختلف در خاطر دارد، اما می‌گوید که به حوادث‌نویسی و هیجانش به قدری علاقه دارد که هرگز حاضر نشده در زمینه دیگری فعالیت کند.

او صدها و شاید هزاران خاطره شیرین از سال‌های فعالیت در حوزه حوادث در خاطر دارد که فکر می‌کند سختی‌های این کار را برایش شیرین می‌کند؛ «بخشیده شدن جوانی محکوم به قصاص پای چوبه دار، پیدا شدن کودکی ربوده شده چند روز پس از چاپ عکسش در روزنامه، دستگیری متهمی خطرناک با اطلاعاتی که خوانندگان روزنامه بعد از خواندن مطلبی که در این ‌باره نوشته‌ایم به پلیس گزارش کرده‌اند و... خاطرات لذت‌بخشی است که تنها در حادثه‌نویسی می‌شود آنها را دید.»

ما موفق می‌شویم

مهدیه مصطفایی - حوادث‌نویس روزنامه همشهری - از جمله حادثه‌نویسانی است که بیشتر عمر مطبوعاتی‌اش را در این رشته فعالیت کرده است و با تمام سختی‌ها و اضطراب‌هایی که حوادث‌نویسی دارد، قصد ندارد حالا حالاها به سرویس دیگری برود؛ «حادثه‌نویسی، آدم را فعال و پرانرژی نگه می‌دارد. الان بخشی از روزنامه‌نگاری کشور ما تبدیل شده است به پشت میزنویسی. متاسفانه برخی از روزنامه‌نگاران به کارمند‌های اداری‌ای تبدیل شده‌اند که حتی برای یک لحظه پایشان را از روزنامه بیرون نمی‌گذارند و تنها کاری که انجام می‌دهند، جمع‌آوری مطالب از خبرگزاری‌ها و کنار هم‌گذاشتن آنهاست؛ در حالی که حوادث‌نویسی، روزنامه‌نگار را مجبور می‌کند خودش دنبال خبر بدود و عرق بریزد و این باعث می‌شود که با تمام خستگی‌های جسمی، احساس افسردگی نکنی و همیشه شاداب و پرانرژی باشی؛ این باعث می‌شود که تو هر روز با یک داستان تازه و یک زندگی تازه آشنا شوی و اگر بخواهی کمی بهتر نگاه کنی، یک پند جدید بیاموزی...»

اما با وجود این، او از تهدیدهای بسیار زیادی می‌گوید که بعد از نوشتن یک خبر، گریبانگیرش شده است؛ «با نگارش برخی  خبرها، متهمان یا خانواده‌های آنها - که می‌دانند انتشار این خبر باعث پیگیری بهتر و دقیق‌تر پرونده می‌شود - تلفنی یا حضوری شروع به تهدید کرده و سعی می‌کنند هر طور شده، تو را از ادامه پیگیری منصرف کنند. آنها وقتی که می‌بینند تو دختر یا زن هستی، فکر می‌کنند مطمئنا تهدید کارساز است؛ در صورتی که دختران حوادث‌نویس یاد گرفته‌اند چطوری با تهدیدها کنار بیایند و جا نزنند...»

او می‌گوید: «دختران روزنامه‌نگار در سرویس حوادث، موفق‌تر از بقیه سرویس‌ها عمل کرده‌اند و شاید بیش از60 تا 70درصد حوادث‌نویسان ایرانی را دختران تشکیل می‌دهند».
او در این مورد می‌گوید: «یک بخش آن شاید به این دلیل باشد که دبیران سرویس‌ها چون می‌دانند دختران راحت‌تر می‌توانند با متهمان - خصوصا اگر زن یا دختر باشند - ارتباط برقرار کرده و اخبار را جمع‌آوری کنند، از این خبرنگاران استفاده می‌کنند اما در هر صورت دختران روزنامه‌نگار طوری در این زمینه موفق عمل کرده‌اند که دبیران سرویس را وا داشته‌اند به جای روزنامه‌نگاران مرد، در این حوزه آنها را استخدام کنند».

او می‌گوید: «با این حال، اگرچه بیشتر خبرنگاران حوادث زن هستند، به جز در یک یا 2روزنامه، دبیران گروه‌های حوادث مرد هستند و اگر خبرنگاران این حوزه تلاش بیشتری بکنند می‌توانند به رده‌ بالاتری در این سرویس‌ها برسند».

کد خبر 37279

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار رسانه و روزنامه‌نگاری

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز